33-310

ساخت وبلاگ

امکانات وب

رفتم سراغ شکارهام. میخواستم یکیشو انتخاب کنم و بتراشم. 

اول یه جاس. پر قرمز ورداشتم، بعد دیدم نه، عق. یقه بهتره... بعد کو. ارترزه به چشمم خورد... بعد گفتم نه، چاس. پر صورتیه... نه اون بنفش تیره هه...

بعد... 

خل شدم!

شاکی بودم از دست خودم که حتی در این موقعیت هم نمیتونم یکی رو انتخاب کنم. همه ش همه چیو دلم میخواد!!!

آخر سر سه تا تیکه رو برداشتم و روشونو علامت گذاری کردم و برش دادم و همه رو با هم پیش بردم.

ولی از یه جا به بعد دیگه رو یه تیکه تمرکز کردم.

رنگش سرخ بود و این یعنی ترکیب آهنش زیاده. 

موقع تراش در ترکیب با آب همه چی قرمز بود و بوی خون میومد!

و نهایتا نتیجه عااالی شد!... اصلا عاشق این یه تیکه سنگ شدم!

...

دکی زنگ زد که میاد دنبالم.

سوار ماشین که شدم چشماش گرد شد که چرا این ریختی شدی!

دماغم، پیشونیم، قرمز بود. بس که موقع کار آب پاشیده بود تو صورتم و من حواسم نبود.

و جالب اینکه موقع بیرون اومدن یه نگاه هم تو آینه به خودم ننداخته بودم!

...

دکی به شدت بهم ریخته...

و من به شدت نگران...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 192 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 9:19