33-313-2

ساخت وبلاگ

امکانات وب

آقای لیزری بعد از اینکه فایلو آماده کرد و فرستاد برای دستگاه که برشو شروع کنه، ازم پرسید، حالا به کی رای میدی؟!...

و این مقدمه ای شد برای یه بحث طولانی و من خودمو میدیم که هی دارم گر میگرم و برافروخته میشم...

همش فکر میکردم اون انسان بدوی درونم کمی در مسیر تمدن قرار گرفته... ولی زهی خیال باطل...

آخرین جمله رو تو چارچوب در مغازه با صدای بلند گفتم و با یه خداحافظی سریع اومدم بیرون و بعد نفهمیدم کی پامنارو رفتم بالا و بعد راسته ی لاستیک فروشا و رنگ و رزین فروشا رو رد کردم و رسیدم به میدون!

...

دو ساعت بعد تو تاکسی سر خیابون داداشه نشسته بودم و منتظر پر شدن ماشین که صدای جر و بحث دو تا از راننده ها به گوشم خورد و انسان بدوی درونم که هنوزم سرپنجه نشسته بود و منتظر حمله، سرشو برد سمت پنجره ی راننده و کامنت مخالفشو با صدای بلند اعلام کرد و بعد به آقای راننده گفت که بیا سوار شو بقیه شو حساب میکنم!!!

...

در خونه رو که باز کردم، جوجه چهارزانو نشسته بود جلو در و منتظر که بغلش کنم!

تنها چیزی که امروز آرومم کرد!

...

پناه بر خدا از جهل و دروغ و عوام فریبی...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 210 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 9:19