33-276

ساخت وبلاگ

امکانات وب

بابا چندین ساله که دیگه پشت رل نمیشینه... مامان هم حوصله ش نمیگیره با اون ماشین خسته مون رانندگی کنه... منم که کلا دیگه یادم رفته!... 

دکی یه بار گفت، تو یه کاری رو انجام نمیدی که آدم مخش سوت میکشه!!!

خاله اومده بود خونه مون عید دیدنی. بعد چون تنها بود و حوصله نداشت خونه فامیلای دور رو تنهایی بره و مامان و بابا هم عملا ماشین نداشتن، برشون داشت و سه تایی با هم رفتن!


منم از فرصت بدست آمده استفاده کردم و کل روز رو افقی بودم تو تخت و یا با دکی در باب مسئله ی پیشامد کرده حرف زدیم و دل و روده ی داستانو تشریح کردیم... 

البته، دیشب هم تا خود خود صبح داشتیم چت میکردیم!...

یه وقتا در توان خودم در تمرکز رو یه ماجرا و حرف زدن و شنیدن و بررسی و تحلیل جزئیاتش حیرون میشم!


عصری با دادا و گلی فوتبال دیدیم. 

حالشون داره خوب میشه... اگه خونه شون بودن کاملا پتانسیل اینو داشتن که تا خود سیزده به در مریض باشن!

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 223 تاريخ : جمعه 11 فروردين 1396 ساعت: 0:32