38-221

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سی و هفت سال و هفت ماه و هشت روز گذشت، و من به جای اینکه قوی تر بشم، هر روز ضعیف تر از دیروز...

مهم ترین تواناییمو از دست دادم...

تنها بودن... تنها کار کردن... تنها غذا خوردن... تنها بیرون رفتن...

از سر ظهر کارگاهم. اونقدر اشک ریختم که چشام خوب نمیبینه...

دنا قرار نبود بیاد، زنگ‌زد که این طرفاست و اگه اشکال نداره یه سر میاد کارگاه...

انگار دنیا رو بهم دادن...

البته اشکم خیال بند اومدن نداره...

شدم مثه بچه هایی که دهنشون بسته نمیشه... فقط اون وسط یه چند دقیقه استراحت میکنن و دوباره شروع میکنن به گریه کردن...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 160 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1400 ساعت: 20:26