36-157

ساخت وبلاگ

امکانات وب

کلافه بود. رفت نشست رو مبل. با اخم و دست به سینه.
خواستم سر به سرش بذارم. رفتم جلو و صداش کردم،
یه یهو با یه فریاد پرید سمتم و منم یه جیغ کشیدم و پا گذاشتم به فرار.
دوید دنبالم.
هی میگفتم: خدایااااا آقا شیره دنبالم کردهههه... نجاتم بدیییین... خدایا...
جوجه هم با خنده و ذوق دنبالم میکرد.
بعد از دو سه دفعه دور خونه رو گشتن، دیگه کهولت سن بهم اجازه ی ادامه بازی رو نداد و خودمو پرت کردم رو مبل و جوجه هم منو گرفت!
خیلی از بازیه خوشش اومد بود.
ولی دوست داشت ادامه بده.
بهم گفت: عمه عمه! پاشو. پاشو! تو بدو... من تو رو "نگیرم".
.

 

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 195 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52