35-228

ساخت وبلاگ

امکانات وب

پتو رو کشید سرش و گوله شد گوشه ی تخت.

بعد دستشو آورد بیرونو عروسکشو ورداشت و برد زیر پتو.

بعد با صدای خفه گفت، عمه! بآب!...

ده ثانیه بعد پتو رو زد کنار و گفت: صب شد! صبونه بخوریم... نون و آمه!

و ادای غذا خوردن درآورد...

دو دقیقه بعد دوباره گفت: بآبیم و پتو رو کشید رو خودش و عروسکش...

و ده ثانیه بعد...

نون و آمه (خامه)، نون و ارده و نون و پنیر رو خوردیم...

واسه صبحانه روز چهارم من پیش قدم شدم و گفتم: بونگا بخوریم! (تخم مرغ) 

قبول کرد... منم طبق سه روز گذشته: ادای غذا خوردن درآوردم... که دیدم همراهی نمیکنه و خیره شده بهم...

گفتم: چیه عمه؟

گفت: اه! عمه! پوست داشت!

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 190 تاريخ : جمعه 17 اسفند 1397 ساعت: 8:50