دراز کشیدم کف حیاط
از هشت صبح تا حالا این سومین استامبولی ه که داریم هم میزنیم...
بوی قیر همه جا رو گرفته و شلوارم سفیده از گچ.
گردنم بازوهام به قول مامان بزرگ دیگه فریادی شدن و الان چند دقیقه ای بهشون استراحت دادم...
.
خدایا... امید به تو...
برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 192