33-362

ساخت وبلاگ

امکانات وب

شب بیست و سوم برا من دیگه انگار اون اضطرابه رد شده و مونده حسرت. 

مثل اینکه حسابی تشنه ته و تو دستت آب ریختن و بعد داری میبینی که آب داره تند تند از بین انگشتات میریزه زمین و دیگه داره تموم میشه.

امشب دکتر هم انگار دلش نمیخواست مراسم رو تموم کنه... 

از حضرت آدم و نوح و ابراهیم و یوسف شروع کرد تا حضرت محمد... از داستان هر کدوم گفت و اینکه هر کدومشون یه نماد میتونن باشن برای سفر ما تو زندگیمون...

از انسانیت و عشق گفت و از پیامبر و خلق عظیم و از حضرت علی و امام حسین و امام صادق و امام رضا و بعد هم توسل به صاحب عصر...

یه حال عجیبی بود...

انگار دلت روشن شده باشه... پر از امید باشی... 

وقتی از جلسه اومدیم بیرون حالمون خوب بود...

...

خدا حفظش کنه...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 221 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 3:39