33-363

ساخت وبلاگ

امکانات وب

به دادا گفتیم افطار میایم خونه تون. 

گلی گفت حلیم میگیرم. مامان هم سریع غیرتی شد که خودم میپزم!... حلیم های مامان انصافا خوشمزه ست... 

از صبح مامان مشغول بود و من رو پاور سیوینگ مد.. دمر رو راحتی افتاده بودم.

همونجوری چشم بسته فکر میکردم، کمد سفارش دکی رو طراحی میکردم و گاهی خوابم میبرد و دوباره بیدار میشدم.

عصری وسط فکرام یهو دیدم یه آدم های عجیب غریبی تو خونمونن و فضاها سوررئالیستی و اون وسط جوجه هم هست و صدای خانم همساده هم میاد و...

از جام بلند شدم و دیدم بخشیش رو خواب میدیدم و خانم همساده و دخترش و جوجه و مادرش یک ساعتی هست خونمونن و بالاسر من حرف میزنن و من اصلا از جام تکون هم نخورده بودم...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 203 تاريخ : چهارشنبه 31 خرداد 1396 ساعت: 3:39