بابا رفته سفر، مامان هم رفته پیش عمه خانم، برا همین زنگ زدم دکی بیاد پیشم... داشتیم حرف میزدیم و من بافتنیشو گرفته بودم دستم یه کم براش ببافم که یهو دلم هری ریخت!... با چشای گرد همدیگه رو نگاه کردیم و همزمان پرسیدیم: توام؟!... پسر دایی تو گروه نوه ها مسج فرستاد: عزیزان زلزله!... و یکی یکی همه سر و کله شون پیدا شد و گفتن که حسابی ترسیده ن... پسر دایی کوچیکه از اون سر ایران گفت: نگران شم؟!... بهش اطمینان خاطر دادم که زنده ایم!... بعد مامان پیام داد: ترسیدی؟!... گفتم یه کم!... و بلافاصله دادا تماس گرفت و با صدای خوابالود گفت: زلزله بود؟!... و تازه شبکه خبر زیر نویس کرد... ... الان دادا و گلی اینجان... دادا میگفت سر شب با یه سردرد وحشتناک خوابیده بودم و بعد چنان پریدم که حالا کتف و گردنمم گرفته و داغونم... دلم براش سوخت... خیلی طفلکی شده قیافه ش... ... به گلی لباس دادم، به دادا آب قند و مسکن. لپ تاپ و تبلت دکی رو گذاشتم نزدیکمون. تشک هامونو جابجا کردم که زیر لوستر و دم پنجره نباشیم. هندزفری و پاوربانکمو گذاشتم کنار بالشم. شناسنامه ها و کارت بانک ها رو گذاشتم تو کیف دستیم و یه مانتو و روسری رو دسته مبل. به خودم فحش دادم که چرا ظرفای شامو نشستم! و به این فکر میکنم که بعده نماز صبحانه بچه ها رو آماده کنم. ... یهه ساعت پیش که رفتم پایین تا در رو برای دادا و گلی باز کنم، پشت سرم قفل نکرد, ...ادامه مطلب
باتری گوشیم ورم کرد!درش آوردم. البته رفته بودم به اس دیم سر بزنم که فهمیدم. چند روزی گوشی نداشتم. در واقع بدم نمیومد در دسترس نباشم. برا همین پروسه ی خرید باتری به طول انجامید. الان دو هفته هم هست که تلویزیون خرابه. خونه کلن در سکوته! ... از صبح داشتم کارای نهایی ماکت پروژه ی مربوط به کودکان رو انجام میدادم. ... حس شب ژوژمان دارم! دلشوره!... صب باید بفرستمش بره نصف جهان. و این وسط مخ ایده آلیست کامل گرای گیر بده ی کلید کنم هم ول کن نیست!,33-890,33-895,33-891,33-892,33-890 radial arm saw,33-89 tongarra lane,33-892 ideal,33-891 ideal,33 890y,33 890 delta ...ادامه مطلب